سالگرد به شهادت رسیدن زائران خانه خدا به دست ماموران آل سعود در سال ۱۳۶۶ را به همه شما تسلیت عرض می کنم
عاشقـــــــان روى او را خانــه و کاشانه نیست مرغ بال و پر شکسته، فکر باغ و لانه نیست
گـــــر اسیر روى اویى؛ نیست شو، پروانه شو پاىبنـــد ملک هستى، در خور پروانه نیست
مىگســــاران را دل از عالم بریدن شیوه است آنکه رنـــــگ و بوى دارد، لایق میخانه نیست
راه علم و عقل با دیوانگـــــــى از هم جداست بسته این دانــــهها و این دامها دیوانه نیست
مست شو، دیوانه شو، از خویشتن بیگانه شو آشنا با دوست، راهش غیر این بیگانه نیست
نویسنده : لیلا فرجامی
فرمت : Adobe Acrobat Reader .PDF
توضیحات : کتاب "اعترافنامه ی دختران بد"، دومین مجموعه ی شعر آماده ی download است. این کتاب به علت عدم توزیع مناسب توسط ناشر و ممنوعیت پخش در ایران و نتیجتاً عدم دسترسی دوستانم در ایران به این کتاب، online گذاشته شده است. در ضمن، از دوست عزیز، سورنا محمدی برای عکس، گرافیک، صحافی و تنظیم این کتاب سپاسگزارم. این مجموعه را به دوستان شاعر: مانا آقایی، ماندانا زندیان، و روشنک بیگناه تقدیم می کنم. چه کس می دانست که از درون سنگها، هنوز برگهایی سبز می رویند، و شما آن برگهای سبزید. مجموعه ی "اعترافنامه ی دختران بد" برای گشودن فایل pdf زیر، نیاز به Adobe Acrobat خواهید داشت.
روز چهارشنبه 18 ذیقعده 439 قمری برابر با 28 اردیبهشت 427 خورشیدی در شهر نیشابور به دنیا آمد. عمر نام خاص او، غیاث الدین عنوان افتخاری او و خیام نشان دهندهی آن است که پدر یا نیاکانش پیشهی خیمه دوزی داشتهاند. درس و تحصیلات خود را در همان شهر نیشابورگذرانده و روایتی حاکی از آن است که در حوزهی درس امام موفق نیشابوری، فقیه بزرگ عصر خویش شاگردی میکرده است.
سال شمار زندگی خیام
439 ق/427 خ، روز چهار شنبه 18 ذیقعده الحرام/ 28 اردیبهشتماه در نیشابور به دنیا آمد.
467 ق/453 خ، به دعوت سلطان ملکشاه سلجوقی به اصفهان رفت .
468 ق/454 خ، کتاب الرساله فی البراهین علی مسائل علم الجبر و المقابله معروف به جبر و مفابله را نوشت.
470 ق/456 خ، کتاب شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس را نوشت.
472 ق/458 خ، خطبهی ابن سینا در توحید را از عربی به فارسی ترجمه کرد.
473 ق/459 خ، کتاب الرساله الکون و التکلیف را در پاسخ به قاضی ابونصر محمد بن عبدالرحیم نسوی نوشت.
458 ق/471 خ، سلطان ملکشاه سلجوقی درگذشت و خیام پس از 18 سال از اصفهان به نیشابور بازگشت.
506 ق/491 خ، با نظامی عروضی سمرقندی و امام ابوالمظفر اسفزاری در شهر بلخ دیدار کرد.
508 ق/ 493 خ، در مرو اقامت کرد.
526 ق/510 خ، روز آدینه 11 محرم الحرام/19 آذرماه در نیشابور چشم از جهان فروبست.
کتابهای خیام
الرساله فی البراهین علی مسائل علم جبر و المقابله
الرساله فی الاحتیال المعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منها
الرساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس
ترجمهی فارسی خطبهی ابن سینا در توحید
الرساله فی قسمه ربع الدایره
رساله فی الکون و التکلیف
الرساله القول علی جناس التی بالاربعه
الساله ضروره التضاد فی العالم و الجبر و البقاء
الرساله الالضیاء العقلی فی موضوع العلم الکلی
الرساله فی علم کلیات وجود
الرساله فی الوجود
الرساله جواب الثلاث مسائل
نوروزنامه
رباعیها
مشکلات حساب(مفقود)
شرح المشکل من کتاب الموسیقی(مفقود)
مختصر فی طبیعیات(مفقود)
لوازم الامکنه(مفقود)
دستاوردهای خیام
• بسط دو جملهای n a + b) )
• تقویم جلالی
• شرح معادلههای درجهی اول، دوم و سوم
• ساختن ترازویی برای محاسبهی چگالی
خیام در نگاه پژوهشگر زندهیاد پروفسور هشترودی
نام: محسن ، نام خانوادگی: هشترودی(1356-1286 خورشیدی)
تحصیلات: دکترای ریاضی از دانشگاه سوربن فرانسه .
خیامی که میشناسم:
سامانیابی جبر نخست توسط محمد بن موسی خوارزمی انجام شد و در مرحله بعد، حکیم خیام در هندسه، به اصل توازی( یعنی از هر نقطه خارج از یک خط، فقط میتوتن یک خط موازی با آن رسم کرد) و در جبر به طبقه بندی و حل معادلههای درجهی اول، دوم و سوم پرداخته است.
اهمیت کار علمی وی نزد اهل فن چنان آشکار است که او را نسبت به عصر خویش چهار قرن به دوران معاصر نزدیکتر میدانند. کارهای او در جبر بیشتر به عصر دکارت، پاسکال و نیوتون متعلق است تا به زمان خود خیام. از این رو، میتوان او را بزرگترین ریاضیدان عصر خود و شاید بزرگترین ریاضیدان دوران علوم اسلامی دانست.
پس از تسلط عربها بر ایران، تقویم هجری قمری رواج یافت و چون با فصلهای سال سازگار نبود، در کار دریافت مالیات و کشاورزی مشکلاتی پدید آورد. از این رو، سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی در سال دوم سلطنت جمعی از جمله خیام را به اطلاح آن فرمان داد. آنان پس از چهار سال تلاش، تقویم جلالی را بنیان نهادند که بر اساس گردش زمین به دور خورشید( سال خورشیدی، محاسبه میشود. آغاز سال جلالی، نخستین روز بهار( نوروز) است و مدت زمان یک سال خورشیدی، 356/2424 شبانهروز است که خطای محاسبهی آن فقط 0002/.0 روز است. به طوری که هر 5 هزار سال یک روز خطا دارد، حال آن که تقویم میلادی هر 3322 سال یک روز خطا وجود دارد.
خیام از کارهای ارشمیدس در فیزیک آگاه بود و آنها را دنبال میکردو او ترازویی ساخته بود که درصد طلا و نقرهی آلیاژی را که از آن دو تشکیل شده بود، اندازهگیری میکرد.
او در رساله هندسی خود به نوشتهی دیگر خویش به نام شرح المشکل من کتاب الموسیقی اشاره کرده است. از این کتاب فقط چند صفحه با نام القول علی اجناس التی بالاربعه( گفتارهایی دربارهی انواع چهارگان) باقی مانده است. وی در این نوشته از 21 نوع تقسم بندی فاصله 3/4 که شامل چهار نت و سه فاصله مختلف است بحث کرده است.
خیام در نگاه پژوهشگر زندهیاد دکتر مصاحب
نام: غلامحسین ، نام خانوادگی: مصاحب(1358-1289 خورشیدی)
تحصیلات: دکترای ریاضی از دانشگاه کمبریج انگلستان
خیامی که میشناسم:
کتاب جبر و مقابله یکی از مهمترین کتابهای خیام است که آن را از عربی به فارسی ترجمه کردم. این کتاب به زبان انگلیسی و روسی نیز ترجمه شده و مورد توجه ریاضیدانان جهان است. او در این کتاب معادلههای درجهی اول، دوم و سوم را معرفی و به روش هندسی با استفاده از مقطع مخروطی حل کرده است. در بخشی از صفحههای آغازین این کتاب آمده است: " به یاری خدا و توفیق نیک وی، گویم که فن جبر و مقابله فنی است علمی که موضوع آن عدد مطلق و مقدارهای قابل سنجش است، از آن جهت که مجهولاند ولی مرتبط با چیز معلومی هستند که به وسیلهی آن میتوان آن را استخراج کرد و این چیز یا کمیتی است و یا رابطهای است که بستگی به معلوم و مجهول به آن است، و از بررسی و تحلیل مجهولات موضوع مساله استنباط میشود.
عادت جبریها این است که در فن خود مجهولی را که میخواهد استخراج کنند، شیء [X] و حاصلضرب آن را در مثل خودش، مال [X2] و حاصلضرب مال آن را در آن، کعب [X3] و حاصلضرب کعب آن را در مثل آن، مال مال [X4] و حاصلضرب کعب آن را در مال آن، مال کعب [X5] و حاصلضرب کعب آن را در خودش، کعب کعب [X6] گویند و به همین قیاس تا هر مرتبه که پیش رویم ..."
خیام در نگاه پژوهشگر زندهیاد استاد همایی
نام: جلال الدین ، نام خانوادگی: همایی(1359-1278 خورشیدی)
تحصیلات: استاد دانشگاه ادبیات و متخصص ریاضی و نجوم دورهی اسلامی
خیامی که میشناسم:
همزمان با بازگشایی رسمی آرامگاه جدید خیام کتابی به نام خیامینامه منتشر کردم که در آن نتیجهی پژوهشهای خود را دربارهی خیام و آثار او آوردهام. موضوع نخستین جلد خیامینامه، رسالهی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس است که ویدمان و ژاکوب آن را به آلمانی و دکتر علیرضا امیر معز آن را به انگلیسی ترجمه کردهاند. این اثر به روسی نیز ترجمه شده است. در بخشی از این کتاب آمده است:" باری چون در کتاب اصول اقلیدس در آن سه موضوع که اشاره شد خلل و نقیصهای یافتم که تا کنون اصلاح نشده بود، اهتمام خود را مصروف بر اصلاح آن کردم ..."
خیام در نگاه پژوهشگر استاد شهریاری
نام: پرویز ، نام خانوادگی: شهریاری
تحصیلات: استاد آموزش و تاریخ ریاضی
خیامی که میشناسم:
حکیم خیام در مقالهی نخست شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس، ضمن جست و جوی راهی برای اثبات اصل توازی، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه است. او پارهخط راستی را در نظر میگیرد و از دو انتهای آن، دو پارهخط راست برابر، عمود بر پاره خط راست اول و در یک طرف رسم میکند. اگر دو انتهای پارهخطهای راست عمود را به هم وصل کنیم، یک چهار ضلعی به دست میآید و با دو زاویهی قائمهی مجاور و دو ضلع روبهروی برابر که به دو زاویهی قائمه متصل هستند. اگر بتوان ثابت کرد، دو زاویهی دیگر این چهار ضلعی، که خیام آن را چهار ضلعی دو قائمهی متساوی الساقین مینامد، قائمه است، مثل این است که اصل تساوی را ثابت کرده باشیم.
خیام در نگاه هدایت
نام: صادق ، نام خانوادگی: هدایت(1330-1281خورشیدی)
تحصیلات: ادبیات و زبان پهلوی
خیامی که میشناسم:
ترانههای خیام به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده است که هر فردی را شیفتهی آهنگ و تشبیههای قشنگ آن میکند و از بهترین نمونههای شعر فارسی است. خیام قدرت ادای مطلب را به اندازه ای رسانیده که گیرندگی و تاثیر آن حتمی است و انسان به حیرت میافتد که یک عقیدهی فلسفی مهمی چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه میتوان چند رباعی گفت که در هر کدام یک فکر و فلسفهی مستقل مشاهده شود و در عین حال با هم هماهنگ باشند.
خیام در نگاه شاعرانهی شادروان فریدون مشیری
حکیم نیشابور
چون صبح نیشابور ، دلی روشن داشت
همواره پیامآور بیداری بود
وارستهء دل به زندگانی بسته
آن لحظه شناس دم غنیمت دان را
بیدارتر از روان بیدار جهان
چشم از همه شو گشاده در کار جهان
هر چند به اسرار جهان راه نبرد
دانست چگونه خوب می باید زیست
بسیار اگر زمی ، سخن گفت و ستود
دنبال نجات لحظه ها می گردید
گرگوش کنی ، هر سخنش فریاد است
گر در نگری ان چه در اندیشه اوست
بر جان ، زپرند علم ، پیراهن داشت
تاریکی خواب جهل را دشمن داشت
جز مرگ زدام هر چه باور رسته
نیروی یقین به زندگی پیوسته
با نور خرد رفت به دیدار جهان
یک ذره نبرد ره به اسرار جهان
دانست چگونه راه بایست سپرد
دانست چگونه خوب می باید مرد
می در معنا ، نمادی از شادی بود
جان را به نشاط ، رهبری می فرمود
خلق که فریاد به گوشش باد است
پیکار بزرگ داد با بیداد است
برای مطالعهی بیشتر
معتمدی اسفندیار، حسینی ایرانی حجت الحق، پژوهشی در اندیشه و آثار حکیم عمرخیام، نغمهی زندگی، چاپ دوم1383
حسینس ایزانی، حجت الحق، دو رسالهی خیامی، اهل قلم، چاپ اول
علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد، در بیستویکم آبانماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود.
او 62 سال زندگی کرد و اگرچه سراسر عمرش در سایهی مرگ مدام و سختی سپری شد؛ اما توانست معیارهای هزارسالهی شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرها و رایهای محکم و مستدلش، تحول بخشد.
. در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت”.
نیما 11 ساله بوده که به تهران کوچ میکند و روبهروی مسجد شاه که یکی از مراکز فعالیت مشروطهخواهان بوده است؛ در خانهای استیجاری، مجاور مدرسهی دارالشفاء مسکن میگزیند. او ابتدا به دبستان «حیات جاوید» میرود و پس از چندی، به یک مدرسهی کاتولیک که آن وقت در تهران به مدرسهی «سنلویی» شهرت داشته، فرستاده میشود بعدها در مدرسه، مراقبت و تشویق یک معلم خوشرفتار که «نظام وفا» ـ شاعر بنام امروز ـ باشد، او را به شعر گفتن می اندازد. و نظام وفا استادی است که نیما، شعر بلند «افسانه» که بهقولی، سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به او تقدیم کرده است.
او نخستین شعرش را در 23 سالگی مینویسد؛ یعنی همان مثنوی بلند «قصهی رنگ پریده» که خودش آنرا یک اثر بچگانه معرفی کرده است. نیما در سال 1298 به استخدام وزارت مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزهی مسلحانه علیه حکومت قاجار و اقدام به تهیهی اسلحه میکند. در همین سالهاست که میخواهد به نهضت مبارزان جنگلی بپیوندد؛ اما بعدا منصرف میشود.
نیما در دی ماه 1301 «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجلهی قرن بیستم به سردبیری «میرزاده عشقی» به چاپ میرساند. در 1305 با عالیه جهانگیری ـ خواهرزادهی جهانگیرخان صوراسرافیل ـ ازدواج میکند. در سال 1317 به عضویت در هیات تحریریهی مجلهی موسیقی درمیآید و در کنار «صادق هدایت»، «عبدالحسین نوشین» و «محمدضیاء هشترودی»، به کار مطبوعاتی میپردازد و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقالهی بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را به چاپ میرساند. در سال 1321 فرزندش شراگیم بهدنیا میآید ـ که بعد از فوت او، با کمک برخی دوستان پدر، به گردآوری و چاپ برخی شعرهایش اقدام کرد.
نوشتههای نیما یوشیج را میتوان در چند بخش مورد بررسی قرار داد: ابتدا شعرهای نیما؛ بخش دیگر، مقالههای متعددی است که او در زمان همکاری با نشریههای آن دوران مینوشته و در آنها به چاپ میرسانده است؛ بخش دیگر، نامههایی است که از نیما باقی مانده است. این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته میشده است و در برخی از آنها به نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود میپرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش «نظام وفا» مینوشته است.
آثار خود نیما عبارتند از: «تعریف و تبصره و یادداشتهای دیگر» ، «حرفهای همسایه» ، «حکایات و خانوادهی سرباز» ، «شعر من» ، «مانلی و خانهی سریویلی» ،«فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ» ، «قلمانداز» ، «کندوهای شکسته» (شامل پنج قصهی کوتاه)، «نامههای عاشقانه» و غیره.
و عاقبت در اواخر عمر این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود و برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تاثیری نداد و در تاریخ 13 دیماه 1338، نیما یوشیج، آغازکنندهی راهی نو در شعر فارسی، برای همیشه خاموش شد. او را در تهران دفن کردند؛ تا اینکه در سال 1372 طبق وصیتش، پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند.
نیما علاوه بر شکستن برخی قوالب و قواعد، در زبان قالبهای شعری تاثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل ـ بهعنوان یکی از قالبهای سنتی ـ نیز تاثیر گذار بوده؛ به طوری که عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و به گونهای کاملتر راه خویش را پیمود.
سیداکبر میرجعفری، شاعر غزلسرای دیگر، بیشترین تاثیر نیما را بر جریان کلی شعر، در بخش محتوا دانسته و میگوید: «شعر نو» راههای جدیدی را پیش روی شاعران معاصر گشود. درواقع با تولد این قالب، سیل عظیمی از فضاها و مضامینی که تا کنون استفاده نمیشد، به دنیای ادبیات هجوم آورد. درواقع باید بگوییم نوع نگاه نیما به شعر بر کل جریان شعر تاثیر نهاد. در این نگاه همه اشیایی که در اطراف شاعرند جواز ورود به شعر را دارند. تفاوت عمده شعر نیما و طرفداران او با گذشتگان، درواقع منظری است که این دو گروه از آن به هستی مینگرند.
«نیما یوشیج» به روایت دکتر روژه لسکو
«نیما یوشیج» برای اروپاییان بویژه فرانسه زبانان چهره ای ناشناخته نیست. علاوه براینکه ایرانیان برخی از اشعار نیما را به زبان فرانسه ترجمه کردند، بسیاری از ایرانشناسان فرانسوی نیز دست به ترجمه اشعار او زدند و به نقد آثارش پرداختند. بزرگانی چون دکتر حسن هنرمندی، روژه لسکو، پروفسور ماخالسکی، آ.بوسانی و… که در حوزه ادبیات تطبیقی کار می کردند عقیده داشتند چون نیما با زبان فرانسه آشنابوده، بسیار از شعر فرانسه و از این طریق از شعر اروپا تأثیر پذیرفته است. از نظر اینان اشعار سمبولیستهایی چون ورلن، رمبو و بویژه ماگارمه در شکل گیری شعرسپیدنیمایی بی تأثیر نبوده است.
پروفسور «روژه لسکو» مترجم برجسته «بوف کور» صادق هدایت، که در فرانسه به عنوان استاد ایران شناسی در مدرسه زبانهای زنده شرقی، زبان کردی تدریس می کرد، ترجمه بسیار خوب و کاملی از «افسانه» نیما ارائه کرد و در مقدمه آن به منظور ستایش از این اثر و نشان دادن ارزش و اهمیت نیما در شعر معاصر فارسی، به تحلیل زندگی و آثار او پرداخت و نیما را به عنوان بنیانگذار نهضتی نو در شعر معاصر فارسی معرفی کرد.
دکتر رو»ه در مقدمه ترجمه شع افسانه در مقاله اش م نویسد:
«شعر آزاد» یکی از دستاوردهای اساسی مکتب سمبولیسم بود که توسط ورلن، رمبو و … در «عصر روشنگری» بنا نهاده شد و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود همراه کرد که نیمایوشیج نیز با الهام از ادبیات فرانسه یکی از همراهان این مکتب ادبی شد.
هدف در شعر آزاد آن است که شاعر به همان نسبت که اصول خارجی نظم سازی کهن را به دور می افکند هرچه بیشتر میدان را به موسیقی وکلام واگذارد. در واقع در این سبک ارزش موسیقیایی و آهنگ شعر در درجه اول اهمیت قرارمی گیرد.
شعر آزاد به دست شاعران سمبولیست فرانسه چهره ای تازه گرفت و به شعری اطلاق می شد که از همه قواعد شعری کهن برکنار ماند و مجموعه ای از قطعات آهنگدار نابرابر باشد.
در چنین شعری، قافیه نه در فواصل معین، بلکه به دلخواه شاعر و طبق نیاز موسیقیایی قطعه در جاهای مختلف شعر دیده می شود و «شعر سپید» در زبان فرانسه شعری است که از قید قافیه به کلی آزاد باشد و آهنگ دار بودن به معنای موسیقی درونی کلام از اجزا جدایی ناپذیر این نوع شعر است. که این تعاریف کاملاً با ماهیت و سبک اشعار نیما هماهنگی دارد.
در مجموع می توان گفت که:
.۱ نیما کوشید تجربه چندنسل از شاعران برجسته فرانسوی را در شعر فارسی بارور سازد.
۲ . نیما توانست شعر کهن فارسی را که در شمار پیشروترین شعرهای جهان بود ولی در چند قرن اخیر کارش به دنباله روی و تکرار رسیده بود را با شعر جهان پیوند زند و باردیگر جای والای شعر فارسی را در خانواده شعر جهان به آن بازگرداند.
.۳ نیما توانست عقاید متفاوت و گاه متضاد برخی از بزرگان شعر فرانسه را یکجا در خود جمع کند و از آنها به سود شعر فارسی بهره گیرد. او عقاید و اصول شعری «مالارمه» که طرفدار عروض و قافیه بود را در کنار نظر انقلابی «رمبو» که خواستار آزادی کامل شعر بود، قرارداد و با پیوند و هماهنگی بین آنها «شعر سپید» خود را به ادبیات ایران عرضه کرد.
۴ . نیما از نظر زبانشناسی ذوق شعری ایرانیان را تصحیح کرد و با کاربرد کلمات محلی دایره پسند ایرانیان را در بهره برداری از زبان رایج و جاری سرزمینش گسترش داد. او یکی از بزرگان شعر فولکلور ایران شمرده می شود.
.۵ نیما جملات و اصطلاحات متداول فارسی و صنایع ادبی بدیهی و تکراری را کنار نهاد تا از فرسودگی بیشتر زبان پیشگیری کند و اینچنین زبان شعری کهن فارسی که تنها استعداد بیان حالات ملایم و شناخته شده عرفانی و احساساتی را داشت، توانایی بیان هیجانات، دغدغه ها، اضطرابات و بی تابی های انسان مدرن امروزی را به دست آورد. بدین ترتیب زبان شعری «ایستا و فرسوده» گذشته را به زبان شعری «پویا و زنده» بدل کرد.
.۶ نیما همچون مالارمه ناب ترین معنی را به کلمات بدوی بخشید. او کلمات جاری را از مفهوم مرسوم و روزمره آن دور کرد و مانند مالارمه شعر را سخنی کامل و ستایشی نسبت به نیروی اعجاب انگیز کلمات تعریف کرد.
.۷ نیما همچون ورلن تخیل و خیال پردازی را در شعر به اوج خود رساند و شعر را در خدمت تخیل و توهم گرفت نه تفکر و تعقل.
.۸ نیما بر «وزن» شعر بسیار تأکید داشت. او وزن را پوششی مناسب برای مفهومات و احساسات شاعر می دانست.
تراود مهتاب
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
نیست یک دم شکندخواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من ایستاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دستهای سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در ودیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
مانده پای ابله از راه دور
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در می گوید با خود
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم میشکند
منبع:خبرگزاری دانشجویان ایران