زن زیبا

یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوق‌العاده زیبا است ازدواج کرد.
اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه می‌خوردند، آنها از هم جدا شدند.
طولی نکشید که دوستم دوباره ازدواج کرد. همسر دومش یک دختر عادی با چهره‌ای بسیار معمولی است.
اما به نظر می‌رسد که دوستم بیشتر و عمیق‌تر از گذشته عاشق همسرش است.

عده‌ای آدم فضول در اطراف از او می‌پرسند: فکر نمی‌کنی همسر قبلی‌ات خوشگل‌تر بود؟
دوستم با قاطعیت به آنها جواب می‌دهد:

نه! اصلاً! اتفاقا وقتی از چیزی عصبانی میشد و فریاد میزد، خیلی وحشی و زشت به نظرم می‌رسید.
اما هسمر کنونی‌ام این طور نیست. به نظر من او همیشه زیبا، با سلیقه و باهوش است.
وقتی این حرف را می‌زند، دوستانش می‌خندند و می‌گویند : کاملا متوجه شدیم...


زن‌ها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمی‌شوند، بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر می‌رسند.

بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمی‌دانند؛
اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمی‌آید.
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت.
زیرا "حس زیبا دیدن" همان عشق است ...

زندگی نامه گلسرخی

خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مردمی در روز دوم بهمن 1322 در شهر رشت متولد شد نام پدرش قدیر بود که گلسرخی در سن 5/1 سالگی این تکیه گاه را از دست داد مادرش بانو شمس الشریعه وحید نام داشت که بعد از مرگ همسرش، خسرو و برادر دو ساله اش فرهاد را نزد پدرش حاج شیخ محمد وحید که در قم می زیست برد. وحید مرد مبارزی بود که در کنار میرزا کوچک خان جنگلی در نهضت جنگل جنگیده بود و بالطبع هنوز هم همان روحیه مبارزه در وجودش بود خسرو توسط چنین مبارزی تعلیم دید و تحت تاثیر نظرات او قرار گرفت حتی شعرهایی به نام جنگلی ها و دامون در این رابطه گفت (دامون به معنی پناهگاه و انبوهی سیاهی جنگل است). در سال 1341 پدر بزرگش فوت کرد آن زمان خسرو دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه را در مدارس حکیم سنایی و حکیم نظامی به پایان رسانده بود و بعد از فوت پدربزرگش می بایست چرخ معاش خانواده را بگرداند او و برادرش فرهاد به تهران عزیمت کردند و در خانه ای کوچک در محله امین حضور سکنی گزیدند او روزها کار می کرد و شب ها درس می خواند. خسرو در این سالها از ادبیات نیز غافل نبود در طی این سالها اشعار و مقالات و نقدهای بسیار بر آثار ادبی از سوی او با نام های غیر واقعی و مستعاری چون دامون – خ ، گ – بابک رستگار – افشین راد – خسرو کاتوزیان به چاپ رسید در این زمان گلسرخی، با آموختن زبان فرانسه به طور کامل و زبان انگلیسی در دوره دانشگاهی، دست به ترجمه های ادبی نیز می زد.
کار جدی او در شعر از سال 45 شروع شد. در سال 48 با عاطفه گرگین شاعر و نویسنده همفکرش ازدواج کرد زندگی در کنار عاطفه و تاثیر پذیری از افکار او آثار گلسرخی را غنی تر کرد بطوری که دوران شکوفایی فکری و خلاقیت او در مطبوعات در سالهای 48 تا 52 می باشد البته هیچ اثری از خسرو در زمان حیاتش، به جز آنچه در مطبوعات و جنگ ها انتشار یافت به صورت کتاب چاپ نشد. تنها چیزی که میتوان به عنوان کتاب چاپ شده در میان نوشته های او سراغ گرفت، مقاله ای ست با عنوان ” سیاستِ هنر، سیاستِ شعر” این مقاله برای اولین بار به صورت جزوه از سوی انتشارات (کتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور انجام گرفت. اما بعدا” کاوه گوهرین مجموعه آثار خسرو را در دو مجموعه به نام های ”دستی میان دشنه و دل” و ” من در کجای جهان ایستاده ام” چاپ کرد که این دفتر نیز در آن است. خسرو برای چاپ کتابهایش با (کتاب نمونه) قرارداد بسته بود که به انجام نرسید و بعدها یکی از این دو مجموعه، با نام انتخابی خود گلسرخی “ ای سرزمین من“ چاپ شد. انتخاب نام “پرنده خیس” برای مجموعه دوم به توصیه عمران صلاحی انجام شده است. عمران صلاحی وبیژن اسدی پور که از دوستان گلسرخی بودند تأکید کرده اند که خسرو قصد داشت این نام را بر مجموعه ای از شعرهایش بگذارد.
او چهار سال در کنار همسرش زندگی کرد و ثمره این ازدواج فرزندی به نام دامون بود مدتی بعد از دستگیری گلسرخی عاطفه گرگین نیز دستگیر شد و در دادگاه نظامی به چهار سال زندان محکوم شد با به زندان افتادن او سرپرستی دامون به برادرش سپرده شد. (هم اکنون دامون همراه مادرش در پاریس زندگی می کند).
بیشترین علت دستگیری گلسرخی عضویت در محفلی بود که موقع دستگیری مدت یکسال بود که از این محفل بریده بود در اوائل ورود به آن محفل او متوجه شد که جز حرف و خیال‏بافی و احیانا” چپ‏روی‏های نمایشی و خطرناک هیچ نیست . در آغاز ورود به آن جمعیت کذایی برای اینکه همسر و تنها پسرش را از این گرداب دور کند، ظاهرا از خانواده خود برید. و با عاطفه گرگین تبانی کرد و کوشید تا در انظار این طور جلوه دهد که به علت اختلاف و عدم تفاهم جدا از خانواده خود زندگی می‏کند و این رشته خانوادگی در حال گسستن است. عاطفه در این ظاهرسازی مصلحتی او را یاری می‏داد،
خسرو گلسرخی در 29 بهمن 1352 به جرم شرکت در طرح گروگانگیری رضا پهلوی علیرغم اینکه به خاطر بودن در زندان ساواک هرگز نمی توانست چنین کاری را انجام دهد و صرفا” به خاطر دفاع از عقایدش در دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در میدان چیت گر تیر باران شد ..
دادگاه نظامی گلسرخی و دوست همرزمش کرامت الله دانشیان و دفاعیه ای که خسرو گلسرخی کرد هنوز در پیکره تاریخ ایران می درخشد و یکی از صحنه های باشکوه ایستادگی بر سر آرمان تا پای جان است او دفاع خود را چنین آغاز کرد:
به نام نامی مردم:
من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی کنم بعنوان یک مارکسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا که هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیکترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
او در ادامه گفت زندگی امام حسین نمودار زندگی کنونی ماست که جان بر کف برای خلقهای محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می شویم او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حکومت و قدرت داشت او ایستاد و شهید شد هر چند که یزید گوشه ای از تایخ را اشغال کرد ولی آن چه که در تداوم تاریخ تکرار شد راه حسین و پایداری او بود نه حکومت یزید آن چه را که خلقها تکرار کردند و می کنند راه حسین است. 


وقتی دادگاه نظامی حکم اعدام گلسرخی و دانشیان را قرائت کرد آن دو فقط لبخند زدند و بعد دست یکدیگر را به گرمی فشردند و در آغوش هم فرو رفتند
محبوبیت گلسرخی و دانشیان ترس ساواک را برانگیخت آنها به تکاپو افتادند تا شاید در آخرین لحظات در آنها رسوخ کنند به آنها که با شکیبایی منتظر تیرباران بودند پیشنهاد شد که از شاه تقاضای عفو کنند اما آنها فقط پوزخند زدند ساواک وقتی دید با هیچ حربه ای قادر به فریب آنها نیست به گلسرخی پیشنهاد داد که دامون پسرش را قبل از تیرباران ببیند اما گلسرخی به این پیشنهاد هم جواب منفی داد و این در شرایطی بود که همه سلولهای بدنش نام دامون را فریاد می کشید او می دانست که دامون نقطه ضعف اوست و دامون می تواند او را به زندگی امیدوار کند زندگی که او می خواست از دست بدهد تا به وظیفه اش عمل کند آری برای او مرگ یک وظیفه بود وقتی از او تقاضای ندامت نامه می کنند تا در نتیجه دادگاه تخفیف دهند او می گوید هیچ کس از زندگی در کنار زن و فرزند گریزان نیست من مثل هر انسانی زندگی را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدری رنگ چشمان فرزندم را ببینم اما راهی را که انتخاب کرده ایم باید به پایان ببریم مرگ ما حیات ابدی است ما می رویم تا راه و رسم مبارزه بماند اگر من ندامت نامه بنویسم کمر مبارزان را خرد نکرده ام ؟؟؟
در سحرگاه 29 بهمن وقتی او را به چوبه اعدام بستند هنوز لبخند می زند و می خواهد که چشمانش را نبندند چون می خواست با دیدن خورشید به سرای باقی بشتابد ..
او در وصیت نامه اش می نویسد :
من یک فدائی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم میکنم. و شما آقایان فاشیست ها که فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدرکی به قتلگاه میفرستید، ایمان داشته باشید که خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمیخیزد و روزی قلب شما را خواهد شکافت. شما ایمان داشته باشید که حکومت غیرقانونی ایران که در 28 مرداد سیاه به خلق ایران توسط آمریکا تحمیل شده در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم کشیده ایران واژگون خواهد شد
ضمنا“ یک عدد حلقه پلاتین(طلای سفید) و مبلغ یک هزار و دویست ریال وجه نقد را به خانواده و یا به زنم بدهند.

منبع: کتاب حماسه خسرو گلسرخی – نوشته آرمان



......یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد، طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم...... 

چارلز دیکنز

هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن: اعتماد ، قول ، رابطه و قلب زیرا وقتی این ها می شکنند صدا ندارند ! ولی درد بسیاری دارند...چارلز دیکنز   

مجموعه آثار چارلز دیکنز روی اینترنت قرار گرفت

مجموعه آثار ادبی چارلز دیکنز به صورت رایگان برای استفاده همه مردم جهان روی اینترنت قرار گرفت.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ریپورتر، پایگاه اینترنتی "دیلی لیت" با تهیه ساختارهای متعدد دیجیتال از آثار ادبی چارلز دیکنز نویسنده معتبر و شناخته شده انگلیسی قرن نوزده انگلستان دسترسی جهانیان را به نسخه های اصلی و اطلاعات ارزشمندی از زندگی و آثار این نویسنده مشهور فراهم کرده است.

در این پایگاه علاقمندان با مراجعه و عضویت رایگان در فهرست اعضای تازه وارد قرار گرفته و برای شروع به نسخه های دیجیتال تمامی آثار دیکنز دسترسی پیدا می کنند.

این نسخه ها با ساختارهای متفاوت و جدید برخلاف نسخه های pdf و lit از حجم پایینتر و قابلیت جستجوی دقیق تر در متن کتاب را دارند.

در صورت فعالیت و ورود و استفاده مرتب هر عضو، به روال تمام پایگاههای باز اینترنتی این عضو امتیاز گرفته و با ترقی درجه اجازه ارسال نوشته ها، توضیحات، نقد و تحشیه و تقریظ را بر آثار دیکنز بدست آورده و نوشته های او در کنار کتابهای دیکنز برای تمامی مراجعه کنندگان قابل دسترسی و رویت می شود.

این پایگاه با نشانی www.dailylit.com  به زبان انگلیسی قابل دسترسی است. 

  

بیوگرافی 

دیکنز‏، چارلز Dickens, Charles رمان‌نویس انگلیسی (1812-1870) پدر چارلز از خانواده متوسط و کم‌درآمد و خودش کارمند کارپردازی اداره کشتیرانی و مردی خوشگذران و بی‌خیال بود. کودکی چارلز مانند کودکی قهرمانان آثارش در مشقت و رنج و ناکامی گذشت. خانواده بر اثر شغل پدر ابتدا در لندن، سپس در چتم Chatham اقامت گزید. خوش‌نشینی پدر او را بر آن داشت که در این شهر، در خانه زیبایی مستقر شود، جایی که اولین خاطرات "دیوید کاپرفیلد" قهرمان یکی از داستانهای دیکنز به آن ارتباط می‌یابد. چارلز کودکی خیال‌پرور و رنجور بود و قصه‌های فراوان و وحشت‌انگیزی که دایه برایش نقل می‌کرد، به ذهن او حوادث گوناگونی را القا می‌کرد که زمینه عناصر هراسناک داستانهای آینده‌اش می‌گردید. در انبار خانه کتابهایی برای خواندن یافت و با آثار سروانتس و فیلدینگ و کتاب هزار و یک شب آشنا شد ونه تنها این آثار را می‌خواند، بلکه در تصور خود، همه قهرمانان کتاب را به نمایش درمی‌آورد و آنان را در گوشه و کنار چشم‌اندازهای اطراف خود جای می‌داد، نتیجه آن شد که بسیار زود در وجود دیکنز رمان‌نویس و هنرپیشه‌ای بالفطره نمایان گشت. در این سالها "فانی" Fanny خواهردیکنز برایش پناهگاهی عاطفی به شمار می‌آمد و در دل این هنرمند جوان تصویرهایی از زن  مطلوب و کامل نقش می‌زد. در 1823 پدر چارلز دیکنز به لندن منتقل شد و به سبب قرض فراوان، خانه‌ای محقر در محله‌های دور از مرکز شهر برای سکونت خانواده اختیار کرد، چارلز دیگر به مدرسه نرفت، بلکه با کمک خدمتکار به امور خانه می‌پرداخت. فانی خواهرش که نوازنده چیره‌دستی شده بود، از محیط نکبت‌بار خانواده رهایی یافت و چارلز در مصیبتی جانکاه فرورفت و هرگز موفق نشد بر این ضربه روحی نائل آید. پدرش نیز به علت قرض بسیار به زندان افتاد. مادر، چارلز را در دوازده سالگی به کارخانه‌ای فرستاد و او ناچار به کار پستی تن درداد. اگرچه مادر از شدت نیاز مالی به این کار اقدام کرده بود، چارلز او را نبخشود و پیوسته از احساس حقارت و تأثر شدید این دوره رنج می‌برد. کارش سه ماه بیشتر ادامه نیافت‏، اما در نظرش دوره‌ای بس طولانی آمد. کوچه‌های لندن، پس از کانون خانوادگی برای چارلز بهترین مدرسه بود و مایه‌هایی برای رمان "الیورتویست" فراهم آورد. پس از رهایی پدر از زندان، خانواده گرد هم آمد و دیکنز از نو به تحصیل پرداخت و دوستان و محیط تازه یافت و برای رفقایش نمایشهایی ترتیب داد. چارلز در 1827 کارمند دفتر اسناد رسمی شد، در آنجا تندنویسی آموخت و در اواخر 1828 ابتدا منشی و تندنویس یکی از نمایندگان مجلس عوام و پس از آن خبرنگار روزنامه "مورنینگ کرونیکل" Morning Chronicle در پارلمان گشت و بر اثر نظارت در گفتگوها و مشاجرات نمایندگان نفرتی عمیق از دموکراسی دروغین در خود احساس کرد. در این زمان دیکنز جوان عاشق دختر زیبای یکی از مدیران بانک شد. خاطره این عشق موجب پیدایش یکی از قهرمانان داستان دیوید کاپرفیلد و بسیاری از چهره‌های زنانه دیگر در آثارش گشت. کار چارلز از تندنویسی به روزنامه‌نگاری و وقایع‌نویسی انجامید و در این دوره سلسله مقاله‌های مصور و هجوآمیز از زندگی روزانه مردم انگلستان منتشر کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. این مقاله‌ها بعدها در کتابی به‌نام "طرحهای باز" Sketches by Boz در 1835 انتشار یافت که اولین کتاب دیکنز به شمار می‌آمد. دیکنز در این زمان با سه خواهر زیبا آشنا شد و با یکی از آنان به نام "کاترین هوگارث" Catherine Hogarth ازدواج کرد. خواهر دیگر به نام مری Mary که علاقه‌ای برادرانه با دیکنزیافته بود،مدتی بعد مرد! مرگ مری،  دیکنز را بسیار آشفته حال کرد‏، با وجود این سومین خواهر یعنی جورجینا Georgina نیز که در کانون خانوادگی دیکنز بزرگ می‌شد، به نوبه خود نفوذ زنانه عمیقی بر سراسر زندگی چارلز باقی گذارد. پیروزی طرحهای باز موجب شد که از طرف ناشر سفارش یک سلسله نوشته دیگر به دیکنز داده شود و بدین طریق "یادداشتهای بازمانده باشگاه پیکویک" The Posthumous Papers of the Pickwick Club نوشته شد که ابتدا در روزنامه‌ها و سپس در 1837 به صورت کتاب منتشر گشت. دیکنز در این اثر سرگذشت آقای پیکویک رئیس باشگاه و همچنین قصه‌هایی از افراد مختلف و عجیب دیگر را با خصوصیتها و آداب و رسومشان بیان کرده و با قدرت تخیل خویش مخلوقهایی بدیع آفریده است. در این اثر صفحه‌ای نیست که در آن شیوه نقل کامل و درخشان به کار نرفته باشد. دیکنز با این اثر ناگهان به شهرت رسید و وضع مالیش بهبود یافت و همینکه به دنیای ادب کشیده شد، با فعالیت و نیروی خلاقه شگفت‌انگیزش پی در پی رمانهای جذابی به مردم انگلستان عرضه کرد که همه با بیانی انتقادآمیز و هجوی تند از جامعه همراه بود. چارلز، نویسنده‌ای که در کودکی رنج بسیار برده و مزه تلخ فقر را چشیده و نامهربانیها از خانواده خود دیده و در دوره جوانی در شغل تندنویسی و خبرنگاری با دقت به همه چیز گوش فراداده و با بینشی عمیق به همه چیز نگریسته، پس از آنکه به عالم نویسندگی وارد شد، به توصیف و بیان دردهای جامعه پرداخت- دردهایی که درد خود او بوده است. در 1838 رمان "الیورتویست" Oliver Twist انتشار یافت که قبلاً به صورت جزوه‌هایی منتشر می‌شد. دیکنز در این اثر نشان می‌دهد که جنایت چگونه به وجود می‌آید و زندگی آدمی چگونه در معرض خطر قرار می‌گیرد. وی قصد دارد با این روش، تصور غلطی را که تا آن روز در ذهن رمان‌نویسها از عالم جنایت وجود داشته، باطل کند. در همین سال "حوادث زندگی نیکولاس نیکلبی" The Life and Adventures of Nicholas Nickleby انتشار یافت که سودجویی اجحاف‌آمیز بازرگانان را در تغذیه شاگردان مدارس یورکشایر Yorkshire نشان می‌دهد که به مرگ عده‌ای از کودکان بر اثر گرسنگی می‌انجامد وضعی که دیکنز خود به خوبی درک می‌کند و حتی در بعضی از صحنه‌های کتاب از تجربه‌ شخصی سود می‌جوید. در این اثر دیکنز با قدرت خارق‌العاده، نه تنها موفق شده است که از قهرمانان برجسته داستان تصویرهای دقیق بسازد، بلکه از سلسله اشخاصی که هریک به نحوی با زندگی او رابطه‌ای می‌یابد و همچنین از محله‌های لندن وصفهای زیبا و گاه حزن‌انگیز به عمل آورد. در 1840 "دکان سمساری" The old Curisity Shop منتشر شد. دختری جوان با پدربزرگ پیرش در دکان غم‌انگیز و در میان اشیای کهنه و در محیط غبارآلود و غم‌گرفته‌ای که با جوانی او تضادی عجیب دارد، به سر می‌برد. دختر با فداکاری از پدربزرگ مراقبت می‌کند و بر اثر حوادث و بدبختی‌هایی که به ورشکستگی پدربزرگ می‌انجامد و بر اثر فشار طلبکاران که مغازه را توقیف می‌کنند، همراه او می‌گریزد. این دو مدتها از ترس گرفتار شدن، از این سو به آن سو سرگردان و آواره می‌مانند تا سرانجام به کلبه محقری در کنار کلیسایی پناه می‌برند، اما محرومیت و رنج و سرشکستگی، دخترک را از پای درمی‌آورد و به مرگ می‌کشاندش، چیزی نمی‌گذرد که پدربزرگ نیز به او می‌پیوندد. دیکنز موجود پاک و باصفا و فداکاری را پیش چشم می‌گذارد که در دنیایی نفرت‌انگیز به رنج و مرگ محکوم می‌گردد، دنیایی که در آن روابط عمیق انسانی رو به انهدام گذارده و روش استثماری و سرمایه‌داری دوزخی مرگبار پدید آورده است. رمان تاریخی "بارنبی راج" Barnaby Rudge (1841) درباره شورشهای ضدپاپ در 1780 قرار دارد. دیکنز در 1840 به امریکا سفر کرد و انتظار داشت که در این سرزمین، با دموکراسی واقعی روبرو شود، اما برخلاف امیدهایش به اصول برده‌فروشی و ستمگری‌ و سودجویی‌ و اموری که به کلی با حقوق فردی مغایرت داشت، برخورد و در بازگشت به انگلستان "یادداشتهای امریکایی" American Notes را در 1842 و "ماجراهای زندگی مارتین چزلویت" The Life and Adventures of Martin Chuzzlewit را در 1844 انتشار داد که هجوی تند و نیرومند از ریاکاری و تسلط اهریمنی پول بر عالم انسانیت و خودخواهی در زندگی امریکایی بود. دیکنز در 1845 به ایتالیا سفر کرد، بر سر راه به پاریس رفت و با پذیرایی گرمی روبرو شد، اما این سفر او را از وضع اجتماعی کشورش منصرف نکرد. در ایتالیا رمان "سرود نوئل" A christmas Carol را نوشت که در 1843 منتشر شد و اشاره‌ای صریح به عصیان جامعه بود. کتاب‏، موفقیت چشمگیری به دست آورد. دیکنز پس از گذراندن دوره‌ای ملالت‌بار از نو به رمان بزرگی دست زد که در زمینه تحلیل روانی و اخلاقی بشر پیشرفت آشکاری را نشان می‌داد. رومان "دامبی و پسر" Dombey and Son (1848) مکافات خودپسندی و سرمایه‌داری نامعقول و سرشار از قساوت و کینه‌وری را در زندگی اشرافی قدیم نشان می‌دهد. دیکنز مدتی خارج از انگلستان به سر برد و از دور ناظر انقلابی بود که در کشورش در شرف تکوین بود. "نامه‌ها" Letter  این دوره از زندگی او را نشان می‌دهد. دیکنز که سراسر عمر را در وسوسه کودکی می‌گذراند، در 1849 رمان "دیوید کاپرفیلد" David Copperfield را منتشر کرد، که نوعی زندگی‌نامه نویسنده است و به صورت اول شخص مفرد نقل شده و از نظر خود او بر سایر آثارش رجحان یافته است. کمتر اثری مانند دیوید کاپرفیلد توانسته است تا این حد از نزدیک حوادث واقعی و تکان دهنده زندگی کودک بینوایی را تجسم بخشد. دیوید کاپرفیلد شاهکار دیکنز است و به طور کامل محاسن و معایب او را در پرده نقاشی ستایش‌انگیزی ترسیم می‌کند. داستان "خانه غمزده" Bleak House (1853) هجو تند و نیرومندی است از اشتباهات قضایی و مخارج گزاف و خانه خراب‌کن دادگاهها که به ورشکستگی و مرگ قهرمان کتاب و عده دیگری از اشخاص داستان منجر می‌گردد. دیکنز از طرفی انسانی دموکرات به شمار می‌آمد و از طرفی تحت تأثیر عقاید خرافی طبقه خویش قرار داشت. این تضادها سرچشمه رمان "روزگار سختی" Hard Times (1854) گشت که وضع دشوار کارگران و ارتباط آنان با کارفرمایان و رفتار غیرانسانی را که مولود زندگی صنعتی است، پیش چشم می‌گذارد. در 1855 دختری که روزی عشق دیکنز را در جوانی به علت فقر و بینوایی رد کرده بود، بار دیگر در زندگی او ظاهر می‌شود، به او نامه می‌نویسد و دیکنز با او قرار ملاقات می‌گذارد، اما از دیدن زنی چاق و اطواری که جای آن دختر زیبا و دلفریب را گرفته بود، سرخورده می‌شود و از این دیدار مسخره‌آمیز برای نوشتن کتاب "دوریت کوچولو" Little Dorrit مایه می‌گیرد. این کتاب (1857) مانند معمول بر زمینه کشمکشی روانی و اجتماعی قرار داشت، همچنین مبارزه‌ای را بر ضد عوامل مخرب دموکراسی و ویران‌کننده مذهب و امور دیگر نشان می‌داد. در 1857 دیکنز به هنرپیشه جوانی برخورد به نام "الین ترنان" Ellen Ternan و چنان عشقی از او در دل گرفت که از رعایت آداب و رسوم چشم پوشید، از همسرش با ده فرزند جدا شد و با الین که در واقع علاقه‌ای به او نداشت، زندگی مشترکی پیش گرفت و از بی‌وفایی او رنج بسیار برد. این رنج در کتاب "آرزوهای بزرگ" Great Expectations در سه جلد (1861) و "دوست مشترک ما" Our Mutuel Friend (1865) منعکس می‌شود که نمودار خطوط برجسته و تازه‌ای از عواطف و ارتباط نویسنده با زن است. دوست مشترک ما آخرین اثر کامل دیکنز است. پس از آن فعالیت شگرف و چرخ گردنده وجود او ناگهان از کار بازایستاد و به صورت دیگری خودنمایی کرد. به نوبت این مجله یا آن مجله را اداره می‌کرد. کتاب "اسرار ادوین درود" The Mystery of Edwin Drood در 1870 نوشته شد که به سبب مرگ نویسنده ناتمام ماند.

شیوه واقع‌بینی و واقع‌نگاری دیکنز لحنی پرجاذبه و مردم‌پسند دارد. سبک نوشته‌هایش نافذ، مطایبه‌آمیز، عرفانی،انسانی و خیال‌انگیز است که از زندگی خصوصی وی تأثیر پذیرفته است. ساختمان داستانهای دیکنز در وهله اول به نظر عجیب می‌آید، موضوعها متفاوت و گسترده است. در آغاز هرداستان دو یا سه نکته پرتحرک بی‌هیچ ارتباط آشکاری به چشم می‌خورد. اشخاص تازه و فراوان بلاانقطاع از گوشه و کنار وارد صحنه داستان می‌شوند، اما قدرت عظیم و خلاقه دیکنز پرده‌های نقاشی وسیعی از زندگی پیش چشم ما می‌گسترد که همه چیز را نیرومند و جاندار می‌سازد و در همه آنها ذوق نمایشی فراوان دیده می‌شود. هیچ نویسنده انگلیسی نتوانسته است چون دیکنز دنیایی گوناگون با خصوصیتهای متمایز از بیرحمی و رنج و مسخرگی بسازد یا مانند او چنین قانع‌کننده بی‌عدالتی‌ها و ستمگریهایی که از طرف اشخاص بزرگ بر کودکان وارد می‌شود، در نظر مجسم کند. دیکنز محبوبترین و به قول عده‌ای بزرگترین نویسنده انگلستان است.

چی بگم

نمی دونم چی شده که بازم هر کی میاد دست خالی میاد بابا نظر یادتون نره.

فعلا همین قبلی ها رو بخونید تا من امتحاناتم رو بدم ببینم چی میشه.

تنهایی با تشکر از دوست عزیزم شراره

تنهاترین تنها

تنهاترین تنهای این شهر...
سلام تو که در آسمان قلبم می نشستی
حالا باور دارم که تنهایی را می پرستی

تنهایی تو دل آدم است، تو رگ آدم است.  تو تنهایی را با پوست و استخوان لمس کرده ای.   تنهایی آنقدر با تو دوست شده که تا ابدیت با تو خواهد بود.  در شبهای تاریک این تنهایی خواهد بود که به دلت پنجه خواهد انداخت، قلبت را مالش خواهد داد و تو را تا مرز دیوانگی خواهد برد. تو با تنهایی خیلی آشنا هستی.  اما می دونی، تنهایی مثل یک گلوله در رگهای آدم می دود و به هر جا می رسد، آتش می زند و می سوزاند،  ولی دردش درد آرامیست، مثل درد سرطان.  بیمار بیچاره هیچ وقت درد این بیماری را نمی فهمد اما قطره قطره آب می شود و در زمین فرو می رود.  بیچاره تو که این درد را نمی فهمی. 

آره، تو با تنهایی آشنا هستی اما دردش را نمی فهمی، تو تنهایی را دوست داری و می پرستی.  اما من، من از تنهایی متنفرم.  ولی تو را دوست دارم و چون تو دل به تنهایی بسته ای من هم تنهایت می گذارم.   برو که تنهایی در انتظارت هست. 

سلام خوب من، هر کجا که هستی
ببینم، هنوز تنهایی رو می پرستی؟
مدتیه که می خوام مثل تو تنها بشم
مزه تنهایی رو تو خلوت خود بچشم
برم اونجا که گفتی عشق دروغی نیست
همونجا که هیچ نشانی از شلوغی نیست
رفتم و من هم با تنهایی دمساز شدم
حالا انگار من هم با بی وفایی همباز شدم
من نمی گم به تو حرفهایی ماننده ستاره
حرفی که باور نمی شه گفتنش فایده نداره


¤ گردش قلم دوست خویم شراره (مدیر وبلاگ فریاد قلم )