زندگی نامه فریدون مشیری

  

فریدون مشیری در سال 1305 در تهران چشم به جهان گشود دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت
اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی شد کار وی خبرنگاری و نویسندگی بود 30 سال در این زمینه کار کرد و سالها عضویت هیات تحریریه سخن روشنفکر سپید و سیاه چند نشریه دیگر را داشت
در سال 1324 به عنوان کارمند در وزارت پست و تلگراف و تلفن کار می کرد در سال 1350 به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال 1357 بازنشسته شد
در سال 1333 ازدواج کرد و کنون دو فرزند به نامهای بابک و بهارک از او به یادگار مانده است 


 

       


 

   

دفترهای  شعر

  1. تشنه  طوفان          تهران    1334

  2. گناه دریا              نیل  1335

  3. نا یافته        علمی  1337

  4. ابر            تهران  1340

  5. ابر و کوچه          نیل   1345

  6. بهار را باور کن        نیل  1347

  7. پرواز با خورشید              صفی علیشاه   1347

  8. از خاموشی          زمان

  9. برگزیده   شعر ها             بامداد   1349

  10. گزینه  اشعار               مروارید     1364

  11. مروارید  مهر            چشمه    1365

  12. آه باران    چشمه   1367

  13. سه دفتر       چشمه  1369

 

 


   

   

نایافته

گفتی که : چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی می کشم از پنجره سر
اندوه که خورشید شدی
تنگ غروب
افسوس که مهتاب شدی وقت سحر
 


کوچه

بی تو مهتاب شدم باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
 یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و درآن خللوت دلخواسته گشتیم
 ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
 همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم اید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ایینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
 تو به سنگ زدی من رمیدم نه گسستم
بازگفتم که نتو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامناندوه کشیدم
نگسستم نرمیدم ...ـ
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
 نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ...

 

 


فریدون مشیری گناه دریا (معراج)

گفت : آنجا چشمه خورشید هاست
 آسمان ها روشن از نور و صفا است
موج اقیانوس جوشان فضا است
باز من گفتم که : بالاتر کجاست
گفت : بالاتر جهانی دیگر است
عالمی کز عالم خکی جداست
پهن دشت آسمان بی انتهاست
باز من گفتم که بالاتر کجاست
گفت : بالاتر از آنجا راه نیست
زانکه آنجا بارگاه کبریاست
آخرین معراج ما عرش خداست
بازمن گفتم که : بالاتر کجاست
لحظه ای در دیگانم خیره شد
گفت : این اندیشه ها بس نارساست
گفتمش : از چشم شاعر کن نگاه
 تا نپنداری که گفتاری خطاست
دورتر از چشمه خورشید ها
برتر از این عالم بی انتها
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فکر ماست

فریدون مشیری - گناه دریا (تنها)

کسی مانند من تنها نماند                                                   به راه زندگانی وانماند
خدا را در قفای کاروان ها                                                      غریبی در بیابان جا نماند

میرفندرسکی

 

در تاریخ الحکما ما را دو میر مبرور است: یکی میرداماد و دیگر میر فندرسکی. سید ابو القاسم میر فندرسکی حکیمی است مشهور معاصر با میر مبرور. سید ابو القاسم حکیمی است ماهر و فقیهی فاضل و عالمی زاهد و به اغلب علوم فقهی وارد، در فنون هندسه و ریاضی کامل، و رد فلسفه و حکمت دانشمندی قابل است. زادگاه او فندرسک «دوازده فرسنگی گرگان» از قصبان استر آباد (گرگان) بوده که پس از تحصیلات مقدماتی از شمال به دار العلم اصفهان شتافت و مدتها به ادامه تحصیلات خود پرداخت. او سالها به تدریس و تألیف در اصفهان و دیگر بلاد اشتغال داشت. مدتها در حوزه اصفهان، شفا و قانون (ابن سینا) و دروس مختلف دینی و حکمت و کلام تدریس می نمود. جلسه درس او مشهور و زبان زد گشت. و علاقه مندان به حکمت به درس او حضور می یافتند. اهم  آثار او رساله صناعیه در حقیقت علوم، کتاب مهارة، شرح جول (جوک) مقالاتی در ریاضیات و در حکمت اجرام، تحقیق المزله و غیره... میر مزبور مسافرتها به هندوستان نمود و در بین مردم هند مخصوصا فضلا شهرتی به سزا پیدا نمود و در هر بار که عازم این دیار می شد مقدم او را گرامی داشته از محضر او فضلا و دانشمندان بهره ها برده و محظوظ می گشتند. معظم له مشکلترین معادلات ریاضی و مسائل غامض هندسی که به عصر خواجه طوسی بدون حل مانده بود بالبداهه به برهان آن پاسخ می داد. او در سال 1050 (وسط قرن یازدهم) به سن هشتاد سالگی در اصفهان وفات نمود و در تکیه میر اصفهان در تخت فولاد مدفون شد.

آثار او عبارتند از:

تاریخ الصفویه، تحقیق المزله، رساله صناعیه در تحقیق حقیقت علوم و ذکر جمیع موضوعات صنایع، شرح کتاب "المهارة" (المهابارة) از کتب حکمای هند که معروف به "شرح جوک" است، مقولة الحرکة و التحقیق فیها.

میرفندرسکی گاه به سرودن اشعار حکیمانه و غزلیات عاشقانه نیز می پرداخت که بهترین و معروفترین آنها قصیده ای است در سی و دو بیت به مطلع زیر:

چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی ... صورتی در زیر دارد هرچه در بالاست

برای اطلاعات دقیقتر به این آدرس مراجعه کنید.