مقدمه در مورد شعر و ایرج میرزا

شعر از جمله هنر هایی است که در آن بیشتر جنبه وصف حال و بیان احساسات فردی و شخصی دیده می شود بالاخص در اول کار و شروع به سرودن هیچ شاعری از این قاعده برکنار نیست ولی به مرور که شاعر قدرت بیشتری در بیان می یابد و فکرش پخته تر و لطیف تر می شود از این مرحله می گذرد و خود را از بند احساسات فردی رها کرده به مسائلی می پردازد که جامعه به آن نیاز دارد در این مرحله شاعر سعی می نماید به واقعیت صورتی شاعرانه بدهد نه اینکه به امری شاعرانه و تخیلی اطلاق حقیقت کند.
ایرج از زمره شاعرانی است که در قطعات دلنشین و زیبای خود از مرحله توصیف احساسات شخصی گذشته و افکار خویش را با درک اجتماعی آمیخته است. او درست با این بیان هانری هانیه شاعر آلمانی موافق است که می گوید :
.... وقتی که از رنج و اندوه خود شکایت کردم خمیازه کشیدید و کلمه ای هم جهت تسلیتم نگفتید ولی همین که از همان آلام و مصائب شعرهای قشنگ ساختم مرا از ستایش و مدح خویش سرشار کردید.
ایرج میرزا از جمله هنرمندانی است که فصاحت و قدرت بیان را برای توصیف افکار می خواهند نه برای نظم پردازی بی معنی و به هر حال وی از جمله منتقدین برجسته اجتماع و عصر خویش به شمار می رود.
قدرت بیان و سادگی عبارات در قطعات او زود به چشم می خورد. وی از جمله شاعرانی است که مسائل اجتماعی را با زبر دستی خاصی به قالب نظم ریخته است. تعبیرات و اصطلاحات او ساده و عامیانه است و اشعارش ضبط در نمی آید. گاهی شعر وی از شدت روانی به صورت یک مکالمه دلنشین و روان و زیبا در می آید:
برو ای مرد ، ترک بندگی کن نئی خر ، ترک این خر بندگی کن
برون کن از سرت ، فکر خرافات بجنب از جا که "فی التأخیر آفات"
***قابل توجه که مصراع آخر از عبدالرحمن جامی می باشد
ایرج در منظره سازی و نقاشی مناظر طبیعی و زیبائیهای خلقت نیز مهارت دارد. در قطعه " زهره و منوچهر " تابلوهای بسیار بدیع می توان دید که دلیل توانایی و چرب دستی اوست ، اما از همه مهم تر وارد کردن فولکلور در شعر اوست.
ایرج بقدری خوب از عهده این کار بر می آید و به قدری بجا امثال سائر را استعمال می کند که براستی از آن بهتر نمی توان این کار را تعهد کرد.
کلماتی مانند شلغم و جوال و وافور ، دمی ، سیر ، پیاز ، بقچه و امثال این لغات نازیبا ، به قدری خوب در شعر جا افتاده که به کلی نا زیبائی خود را از دست داده. روانی شعر وی قابل توجه است :
ناظم الدوله روز جمعه و ما : مختصر دودی و دمی داریم...
از برای نهار هم گویا دمی و ماهی کمی داریم...
ضرب المثلهای عامیانه در اشعار او مقام خاصی دارد:
تو می خواهی بگویی دیر جوشی به من هم هیزم تو میفروشی
دلم زین عمر بی حاصل سر آمد که ریش عمرهم کم کم در آمد...
ایرج در غزل سرائی نیز چربدستی نشان داده . غزل :
طرب آزرده کند چونکه ز حد در گذرد آب حیوان بکشد نیز چو از سر گذرد
دلیل بارزی بر این ادعا است.
قطعه : " گویند مرا ..." آنقدر زیبا و دلنشین است که حتی کودکان سال اول و دوم دبستان هم به سهولت آن را از بر کرده ، معنایش را می فهمند و از زیبایی آن لذت می برند.
قطعه زیر که بسیار زیباست ، توسط پروفسور "آربری" به نظم انگلیسی در آمده است:
(ای نکویان که در این دنیائید...)
ویژگی شعرش ، روانی و دلنشینی آن است. اسلوب و روش او می تواند به منزله ی سوهانی باشد که شاعر امروز ، با آن ، سلاح خود یعنی شعرش را به صورتی عام فهم در آورد.
ایرج کمی سیه چرده بوده و قیافه ای متین و نمکین و چشمانی گیرا و نافذ داشته و با وقار سخن می گفته و رفتارش با مردم از روی مهر و ادب بوده است... .
ایرج میرزا جلال الممالک